عرفان مسيحي در سينما
عرفان از جمله واژگاني است که در مسيحيت همراه با ابهام و غموض است. در ميان عارفان مسيحي دو جريان متمايز را مي توان ديد. نخست گروهي از عارفان که خدا محورند که خدا را انسان گونه نمي دانند. گروه دوم عارفاني که از
مؤلف: جواد امين خندقي
عرفان از جمله واژگاني است که در مسيحيت همراه با ابهام و غموض است. در ميان عارفان مسيحي دو جريان متمايز را مي توان ديد. نخست گروهي از عارفان که خدا محورند که خدا را انسان گونه نمي دانند. گروه دوم عارفاني که از طريق ارتباط مستقيم با حضرت مسيح (عليه السلام) هدايت مي شوند. عرفان خدا محور از طريق « آگوستين » (1) و عرفان مسيح محور بر اساس تعاليم « پولس » (2) شکل گرفته است؛ در عين حال محور مشترک هر دو، پيوند عاشقانه با خدا است. اشخاص و دوره هاي زماني در طول تاريخ مسيحيت، نقش مهمي در تعيينِ نگرشِ عارفانه در مسيحيت داشته اند که از مجال اين نوشتار خارج است. (3)
داستانِ شماري از فيلم ها با اين موضوع مرتبط اند و ماجرايي با مضمون عرفان مسيحي را به تصوير مي کشند. گروهي از اين فيلم ها بخشي از زندگي حضرت مسيح (عليه السلام) را روايت مي کنند و از اين طريق، آموزه هاي مسيحي را نشان مي دهند و پيامبر را به عنوان عارف، الگوي مسيحيان معرفي مي کنند.
گروهي ديگر از اين فيلم ها در پي تصويرسازي براي کتاب مقدس اند و فرازهايي از عهد عتيق يا جديد را در قالب داستاني تاريخي نشان مي دهند. فيلم هايي از اين دسته به عرفان مسيحي مربوط مي شوند که فرازهاي عرفاني را به تصوير مي کشند. علاوه بر دو گروه ياد شده، گروه سومي نيز وجود دارند که داستان خود را براساس شخصيت و زندگي قديسان مسيحي بنا مي کنند و سلوک عرفاني و ارتباط آنان با خداي متعال را نشان مي دهند. در همين گروه، بخشي از فيلم ها افرادي از زمان معاصر را انتخاب مي کنند که به گونه اي سير و سلوک عرفاني دارند.
فيلم هايي که زندگي حضرت مسيح (عليه السلام) را به نمايش مي گذارند، منظرهاي گوناگوني دارند و تفاوت روايت به روشني در آن ها ديده مي شود؛ از جمله مي توان فيلم هاي « انجيل به روايت متي » (4)، « عيسي » (5)، « پادشاه پادشاهان » (6)، « بزرگ ترين داستان عالم » (7)، « انجيل يوحنا » (8) و « مصيبت مسيح » (9) را نام برد. در برخي از اين آثار همچون « انجيل به روايت متي » بيش تر به جنبه ي انساني حضرت ميسح (عليه السلام) تأکيد مي شود و پيامبر فردي نشان داده مي شود که مهم ترين هدفش را رساندن پيام خود مي داند؛ اما در آثار ديگر معنويت ايشان و جنبه ي الهي شخصيت پيامبر بيش تر ديده مي شود. با آن که اين آثار روايت هاي گوناگوني از زندگي حضرت مسيح (عليه السلام) را نشان مي دهند؛ اما محور مشترک آن ها را مي توان در نشان دادن جنبه ي سلوکي و عرفاني مسيحيت دانست.
مجموعه فيلم هايي با محوريت داستان « ژان دارک » (10) که بيش از ده عنوان تاکنون ساخته شده، داستان قديسه اي مسيحي را روايت مي کند که رهبري جنگ هاي فرانسه، عليه انگلستان را برعهده داشته است. او پس از دست گيري در کليسا، محاکمه و به دليل عقايدش سوزانده مي شود. وي به گفته ي خودش مکاشفه داشته و با قديسان در ارتباط بوده است و همين امر به عنوان يکي از اتهامات بر او وارد شد. اتهامات او پس از سوزانده شدن در دادگاه تجديدنظر رد شده، شرافت او مجدداً پذيرفته مي شود. اين مجموعه فيلم ها شرح وقايع اين دادگاه و شخصيت روحاني اين قديسه را به نمايش مي گذارند.
فيلم « تعصب: مبارزه با عشق در طول قرن ها » (11) به مقوله ي ناپسند تعصب و عوارض آن در چهار دوره ي تاريخي مي پردازد؛ از جمله ي آن ها داستان تصليب حضرت مسيح (عليه السلام) است و در اين بخش سلوک مسيحي در قالب شخصيت پيامبر تبيين مي شود.
شخصيت اصلي در فيلم « خرقه » (12) سربازي رومي است که مسئوليت به صليب کشيدن حضرت مسيح (عليه السلام) را دارد. پس از اتمام اين واقعه او دچار کابوس هاي ترسناکي مي شود که به سبب شکنجه پيامبر برايش اتفاق مي افتد. وي به اورشليم مي رود تا حضرت مسيح (عليه السلام) را بشناسد و در اين راه است که به حقايق ديني دست مي يابد.
داستان فيلم « مسير سبز » (13) مربوط به زندان باني است که در يکي از زندان هاي امريکا مشغول به کار است. او با مجرمي سياه پوست و درشت اندام مواجه مي شود که به جرم قتل وحشيانه ي دو دختر کوچک، به اعدام محکوم شده است. زندان بان متوجه مي شود علاوه بر اين که اين فرد جرمي مرتکب نشده، فرد خوش قلبي بوده و نيرويي فراانساني دارد و مي تواند دردها و بيماري ها را شفا دهد. زنداني سياه پوست شبيه يک قديس است که توانايي شفا دادن دارد و در نهايت، زماني که اعدام مي شود، آرامش مي يابد و به زندگي معنوي انتقال پيدا مي کند.
مهم ترين محور عرفان مسيحي « تجربه ي عرفاني » است که در ادامه، نکات مربوط به آن در مسيحيت اشاره مي شود. (14)
به طور خلاصه تجربه ي ديني، آگاهي بي واسطه از مقام الوهيت است. به اين توضيح که خدا گاهي فعالانه براي انسان شرايطي فراهم مي آورد تا اين شرايط، فرصت مواجهه با او را در اختيار انسان عارف قرار دهد و انسان از اين طريق به حالت روحي نسبت به خدا دست مي يابد. تجربه در اين جا نوعي رهيافت روحي، دروني و درگيري مستقيم است که باعث آگاهي دروني از يک موضوع و وضعيت مي شود. ديني بودن تجربه به اين معناست که از يک سو متعلق تجربه، امور ديني باشد و از سوي ديگر صاحب تجربه براي توصيف تجربه ي خود از تعابير يا حداقل مضامين ديني بهره گيرد. نکته ي مهم در اين باره آن است که تجربه ي ديني با آن چه در عرفان اسلامي « مکاشفه » ناميده مي شود يکسان نيست؛ زيرا تجربه ي عرفاني و ديني از عقلانيت به دور است؛ اما مکاشفات که غايت سير و سلوک عملي است، پشتوانه ي نظري و عقلاني دارد که « عرفان نظري » خوانده مي شود. تفاوت ديگر اين دو آن است که تجربه ي عرفاني، يک حالت دروني است، اما مکاشفه، نوعي رؤيت و شهود است.
يکي از ابعاد طرح مسئله ي تجربه ي عرفاني، مفيد بودن آن است؛ يعني تجارب دروني مي تواند معضلات فردي انسان همچون ترس، عصيان و تنهايي را برطرف کند؛ اما در حوزه ي اجتماعي و سياست، کارکردي ندارد. اکنون دين کامل نبايد فقط به يک جنبه توجه داشته باشد و در اين ميان، فقط اسلام را مي توان يافت که دو بعد نظري و عملي دارد؛ يعني هم پشتوانه ي اعتقادي - استدلالي محکم دارد و هم در بعد عمل، مشکلات فردي و اجتماعي بشر را حل مي کند.
مسئله ي تجربه ي ديني را مي توان يکي از راه هاي فرار انديشمندان مسيحي به علت وجود عقايد خلاف عقل آن همچون تثليث دانست. به اين توضيح که پس از نمايان شدن ضعف هاي اعتقادي در آيين مسيحيت، دين ايشان از عقل به دل منتقل شد تا با دين قلبي يا به تعبير ديگر دين احساسي، شکاف هاي اعتقادي در اين آيين پر شود. با توجه به اين مطالب علاوه بر روشن شدن تحليل مضمون فيلم ها، دليل ابهام عرفان در مسيحيت که در ابتدا عنوان شد، تبيين شد.
امين خندقي، جواد؛ (1391)، دين و سينما، آموزه هاي اخلاقي و ارزشي؛ بررسي و تحليل بيش از سيصد فيلم؛ قم: ولاء منتظر (عجل الله تعالي فرجه الشريف)، چاپ اول
داستانِ شماري از فيلم ها با اين موضوع مرتبط اند و ماجرايي با مضمون عرفان مسيحي را به تصوير مي کشند. گروهي از اين فيلم ها بخشي از زندگي حضرت مسيح (عليه السلام) را روايت مي کنند و از اين طريق، آموزه هاي مسيحي را نشان مي دهند و پيامبر را به عنوان عارف، الگوي مسيحيان معرفي مي کنند.
گروهي ديگر از اين فيلم ها در پي تصويرسازي براي کتاب مقدس اند و فرازهايي از عهد عتيق يا جديد را در قالب داستاني تاريخي نشان مي دهند. فيلم هايي از اين دسته به عرفان مسيحي مربوط مي شوند که فرازهاي عرفاني را به تصوير مي کشند. علاوه بر دو گروه ياد شده، گروه سومي نيز وجود دارند که داستان خود را براساس شخصيت و زندگي قديسان مسيحي بنا مي کنند و سلوک عرفاني و ارتباط آنان با خداي متعال را نشان مي دهند. در همين گروه، بخشي از فيلم ها افرادي از زمان معاصر را انتخاب مي کنند که به گونه اي سير و سلوک عرفاني دارند.
فيلم هايي که زندگي حضرت مسيح (عليه السلام) را به نمايش مي گذارند، منظرهاي گوناگوني دارند و تفاوت روايت به روشني در آن ها ديده مي شود؛ از جمله مي توان فيلم هاي « انجيل به روايت متي » (4)، « عيسي » (5)، « پادشاه پادشاهان » (6)، « بزرگ ترين داستان عالم » (7)، « انجيل يوحنا » (8) و « مصيبت مسيح » (9) را نام برد. در برخي از اين آثار همچون « انجيل به روايت متي » بيش تر به جنبه ي انساني حضرت ميسح (عليه السلام) تأکيد مي شود و پيامبر فردي نشان داده مي شود که مهم ترين هدفش را رساندن پيام خود مي داند؛ اما در آثار ديگر معنويت ايشان و جنبه ي الهي شخصيت پيامبر بيش تر ديده مي شود. با آن که اين آثار روايت هاي گوناگوني از زندگي حضرت مسيح (عليه السلام) را نشان مي دهند؛ اما محور مشترک آن ها را مي توان در نشان دادن جنبه ي سلوکي و عرفاني مسيحيت دانست.
مجموعه فيلم هايي با محوريت داستان « ژان دارک » (10) که بيش از ده عنوان تاکنون ساخته شده، داستان قديسه اي مسيحي را روايت مي کند که رهبري جنگ هاي فرانسه، عليه انگلستان را برعهده داشته است. او پس از دست گيري در کليسا، محاکمه و به دليل عقايدش سوزانده مي شود. وي به گفته ي خودش مکاشفه داشته و با قديسان در ارتباط بوده است و همين امر به عنوان يکي از اتهامات بر او وارد شد. اتهامات او پس از سوزانده شدن در دادگاه تجديدنظر رد شده، شرافت او مجدداً پذيرفته مي شود. اين مجموعه فيلم ها شرح وقايع اين دادگاه و شخصيت روحاني اين قديسه را به نمايش مي گذارند.
فيلم « تعصب: مبارزه با عشق در طول قرن ها » (11) به مقوله ي ناپسند تعصب و عوارض آن در چهار دوره ي تاريخي مي پردازد؛ از جمله ي آن ها داستان تصليب حضرت مسيح (عليه السلام) است و در اين بخش سلوک مسيحي در قالب شخصيت پيامبر تبيين مي شود.
شخصيت اصلي در فيلم « خرقه » (12) سربازي رومي است که مسئوليت به صليب کشيدن حضرت مسيح (عليه السلام) را دارد. پس از اتمام اين واقعه او دچار کابوس هاي ترسناکي مي شود که به سبب شکنجه پيامبر برايش اتفاق مي افتد. وي به اورشليم مي رود تا حضرت مسيح (عليه السلام) را بشناسد و در اين راه است که به حقايق ديني دست مي يابد.
داستان فيلم « مسير سبز » (13) مربوط به زندان باني است که در يکي از زندان هاي امريکا مشغول به کار است. او با مجرمي سياه پوست و درشت اندام مواجه مي شود که به جرم قتل وحشيانه ي دو دختر کوچک، به اعدام محکوم شده است. زندان بان متوجه مي شود علاوه بر اين که اين فرد جرمي مرتکب نشده، فرد خوش قلبي بوده و نيرويي فراانساني دارد و مي تواند دردها و بيماري ها را شفا دهد. زنداني سياه پوست شبيه يک قديس است که توانايي شفا دادن دارد و در نهايت، زماني که اعدام مي شود، آرامش مي يابد و به زندگي معنوي انتقال پيدا مي کند.
مهم ترين محور عرفان مسيحي « تجربه ي عرفاني » است که در ادامه، نکات مربوط به آن در مسيحيت اشاره مي شود. (14)
به طور خلاصه تجربه ي ديني، آگاهي بي واسطه از مقام الوهيت است. به اين توضيح که خدا گاهي فعالانه براي انسان شرايطي فراهم مي آورد تا اين شرايط، فرصت مواجهه با او را در اختيار انسان عارف قرار دهد و انسان از اين طريق به حالت روحي نسبت به خدا دست مي يابد. تجربه در اين جا نوعي رهيافت روحي، دروني و درگيري مستقيم است که باعث آگاهي دروني از يک موضوع و وضعيت مي شود. ديني بودن تجربه به اين معناست که از يک سو متعلق تجربه، امور ديني باشد و از سوي ديگر صاحب تجربه براي توصيف تجربه ي خود از تعابير يا حداقل مضامين ديني بهره گيرد. نکته ي مهم در اين باره آن است که تجربه ي ديني با آن چه در عرفان اسلامي « مکاشفه » ناميده مي شود يکسان نيست؛ زيرا تجربه ي عرفاني و ديني از عقلانيت به دور است؛ اما مکاشفات که غايت سير و سلوک عملي است، پشتوانه ي نظري و عقلاني دارد که « عرفان نظري » خوانده مي شود. تفاوت ديگر اين دو آن است که تجربه ي عرفاني، يک حالت دروني است، اما مکاشفه، نوعي رؤيت و شهود است.
يکي از ابعاد طرح مسئله ي تجربه ي عرفاني، مفيد بودن آن است؛ يعني تجارب دروني مي تواند معضلات فردي انسان همچون ترس، عصيان و تنهايي را برطرف کند؛ اما در حوزه ي اجتماعي و سياست، کارکردي ندارد. اکنون دين کامل نبايد فقط به يک جنبه توجه داشته باشد و در اين ميان، فقط اسلام را مي توان يافت که دو بعد نظري و عملي دارد؛ يعني هم پشتوانه ي اعتقادي - استدلالي محکم دارد و هم در بعد عمل، مشکلات فردي و اجتماعي بشر را حل مي کند.
مسئله ي تجربه ي ديني را مي توان يکي از راه هاي فرار انديشمندان مسيحي به علت وجود عقايد خلاف عقل آن همچون تثليث دانست. به اين توضيح که پس از نمايان شدن ضعف هاي اعتقادي در آيين مسيحيت، دين ايشان از عقل به دل منتقل شد تا با دين قلبي يا به تعبير ديگر دين احساسي، شکاف هاي اعتقادي در اين آيين پر شود. با توجه به اين مطالب علاوه بر روشن شدن تحليل مضمون فيلم ها، دليل ابهام عرفان در مسيحيت که در ابتدا عنوان شد، تبيين شد.
پينوشتها:
1. Saint Augustinus
2. Paul the Apostle
3. ر.ک: آندرهيل، اِوِلين، عارفان مسيحي و فعالي، محمدتقي، آفتاب و سايه ها، صص 299-316.
4. The Gospel According to St. Matthew
5. Jesus
6. King of Kings
7. The Greatest Story Ever Told
8. The Gospel of John
9. The Passion of the Christ
10. Jeanne d"Arc
11. Intolerance: Love"s Struggle Throughout the Ages
12. The Robe
13. The Green Mile
14. ر.ک: فعالي، محمدتقي، آفتاب و سايه ها، صص 316-318.
امين خندقي، جواد؛ (1391)، دين و سينما، آموزه هاي اخلاقي و ارزشي؛ بررسي و تحليل بيش از سيصد فيلم؛ قم: ولاء منتظر (عجل الله تعالي فرجه الشريف)، چاپ اول
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}